کد خبر: 1584
تاریخ انتشار: مهر ۲۲, ۱۴۰۲گروه : یادداشت و تحلیل
به بهانه زلزله هرات
اگر چه اخیراً در فضای مجازی موجی از افغانی هراسی در ایران به راه افتاد و موافقان و مخالفانی سخن گفتند ؛ اما باور کنید بنده نه به خاطر همزبانی، هم ریشه ای و ایران بزرگ فرهنگی، قصد دفاع یا آسیب شناسی موضوع را دارم بلکه به عنوان کسی که یک بار سفری به هرات داشته است می خواهم درباره آن چه دیده ام احساسم را بیان کنم.
شهریور سال ۱۳۸۶ به اتفاق دو نفر از همشهریان و دوستان ادیب و صاحبدل (ارجمندان حسین نقوی و حمید علامه) سفری سه روزه برای بازدید از آثار باستانی و تاریخی، به هرات باستان داشتیم. وقتی تصمیم سفر به افغانستان را با خانواده در میان گذاشتم، ابتدا مخالفت کردند که با توجیهات من، موافقت جلب شد. راستش خودم هم باور نمی کردم (البته در آن زمان) که هرات اینقدر شهر بزرگ، باصفا، امن و با مردمی خونگرم، مهمان نواز و دوست داشتنی باشد. چندین بار رانندگان تاکسی داخل شهر هرات وقتی فهمیدند ایرانی هستیم کرایه قبول نکردند. می گفتند: « شما مهمان ما هستید» و ما در ایران سال ها به شما زحمت داده ایم. امنیت عجیبی در شهر حاکم بود. سوپر مارکت ها کیسه های پر از آرد را که در طول روز فروش نمی رفت، شب در بیرون مغازه بدون هیچ گونه حصار و پوششی رها می کردند. دوربین فیلمبرداری هَندی کمی که با مبلغی گزاف تازه خریده بودم در یکی از مغازه ها فراموش کرده و از مغازه خارج شدیم، دقایقی بعد شخصی دوان دوان و نفس زنان (صاحب مغازه) خود را به ما رساند و دوربین را تحویلم داد. به شوخی به دوستان گفتم اگر این دوربین را در شهر خودمان در مغازهٔ دوستی فراموش کرده بودم، پیدا نمی شد. خلاصه در این سفر خاطرات بسیار شیرین و به یاد ماندنی برایم رقم خورد که اگر چه هیچ کدامش را ثبت و ضبط نکردم اما در ذهن و ضمیرم همچنان باقی است.
آن روز که خبر زلزله هرات را شنیدم از صمیم دل برای مردم نجیب و مظلوم آن سامان غمگین و ناراحت شدم.
دیدگاهتان را بنویسید